ديگر زن بودن و مرد بودن نيست که نمايان است
اين - ما - معنا دارد
اينکه تا کجا زنانگي هايت را به پايِ مردت بريزي
اينکه تا چه حد مردانه بانويِ خانه ات را بپرستي
همانقدر که پشتِ فريادها و بغض هايِ يک زن دلتنگي نمايان است
پشتِ سکوت و بي تفاوتيِ مرد هم بي تابي نمايان
تمامِ کاسه کوزه ها را به پايِ اخمِ مردت نشکن دخترک
مردها گاهي اخمشان هزار معنا دارد غير از آنچه که در خيالِ تو مي گذرد
مردِ قصه؛ مردانه پايِ بهانه هايش به ايست
ما زن ها وقتي تمامِ خود را در يک چهار ديواري
با تو تقسيم مي کنيم
دنيا را هم که بيآورند بگذارند جلويِ چشممان
تنها تو را مي بينيم
تنها تو را مي خواهيم
همانقدر که زن بايد باشد
مرد هم بايد باشد
اينجا من نيست؛ تو نيست
همه اش
مي شود
مــــــــــــــــــــا
.
انسي نوشت
اين - ما - معنا دارد
اينکه تا کجا زنانگي هايت را به پايِ مردت بريزي
اينکه تا چه حد مردانه بانويِ خانه ات را بپرستي
همانقدر که پشتِ فريادها و بغض هايِ يک زن دلتنگي نمايان است
پشتِ سکوت و بي تفاوتيِ مرد هم بي تابي نمايان
تمامِ کاسه کوزه ها را به پايِ اخمِ مردت نشکن دخترک
مردها گاهي اخمشان هزار معنا دارد غير از آنچه که در خيالِ تو مي گذرد
مردِ قصه؛ مردانه پايِ بهانه هايش به ايست
ما زن ها وقتي تمامِ خود را در يک چهار ديواري
با تو تقسيم مي کنيم
دنيا را هم که بيآورند بگذارند جلويِ چشممان
تنها تو را مي بينيم
تنها تو را مي خواهيم
همانقدر که زن بايد باشد
مرد هم بايد باشد
اينجا من نيست؛ تو نيست
همه اش
مي شود
مــــــــــــــــــــا
.
انسي نوشت