ديوانه نمي گويد دوستت دارم...
مي رود تمام دوست داشتن را به هر جان کندني جمع مي کند
از هر دري مي زند زير بغل ...
...
مي ريزد پاي کسي که قرار نيست بفهمد دوستش دارد
و شايد اگر هم
بفهمد لايق آن دوست داشتن نباشد..
ميداني
اين روزها من دانسته عجيب شبيه آن ديوانه شده ام.......