در گوشهاي دو زوج جوان کنار درختي نشسته بودند و آهسته با
يکديگر
صحبت ميکردند؛ آنقدر آهسته که فقط خودشان دو تا صداي هم را ميشنيدند.
در گوشهاي ديگر دو زوج پير روبهروي هم نشسته بودند و در سکوت به
هم خيره شده و مشغول نوشيدن چاي بودند. در دوردست نيز زن و
شوهري ميانسال با صداي بلند با يکديگر گفتوگو ميکردند و حتي بعضي
اوقات صدايشان آنقدر بلند و لحن صحبتشان به حدي ناپسند بود که موجب آزار اطرافيان ميشد.
يکي از شاگردان از شيوانا پرسيد: “آن دو نفر چرا با
وجودي که فاصله بينشان کم است سر هم داد ميزنند؟”
شيوانا پاسخ داد: “وقتي دل آدمها از يکديگر دور ميشود آنها براي اينکه
حرف خود را به ديگري ثابت کنند مجبورند عصباني شوند و سر هم داد بزنند.
هرچه دلها از هم دورتر باشد و روابط بين انسانها سردتر باشد ميزان داد
و فرياد آنها روي سر هم بيشتر و بلندتر است. وقتي دلها نزديک هم باشد
فقط با يک پچپچ آهسته هم ميتوان هزاران جمله ناگفته را بيان کرد.
درست مانند آن زوج جوان که کنار درخت با هم نجوا ميکنند. اما وقتي
دلها با يکديگر يکي ميشود و هر دو نفر سمت نگاهشان يکي ميشود،
همين که به هم نگاه کنند يک دنيا جمله و عبارت محبتآميز رد و بدل ميشود
و هيچکس هم خبردار نميشود. درست مثل آن دو زوج پير که در سکوت
از کنار هم بودن لذت ميبرند. هر وقت ديديد دو نفر سر هم داد ميزنند
بدانيد که دلهايشان از هم دور شده است و بين خودشان فاصله
زيادي ميبينند که مجبور شدهاند به داد و فرياد متوسل شوند.”
صحبت ميکردند؛ آنقدر آهسته که فقط خودشان دو تا صداي هم را ميشنيدند.
در گوشهاي ديگر دو زوج پير روبهروي هم نشسته بودند و در سکوت به
هم خيره شده و مشغول نوشيدن چاي بودند. در دوردست نيز زن و
شوهري ميانسال با صداي بلند با يکديگر گفتوگو ميکردند و حتي بعضي
اوقات صدايشان آنقدر بلند و لحن صحبتشان به حدي ناپسند بود که موجب آزار اطرافيان ميشد.
يکي از شاگردان از شيوانا پرسيد: “آن دو نفر چرا با
وجودي که فاصله بينشان کم است سر هم داد ميزنند؟”
شيوانا پاسخ داد: “وقتي دل آدمها از يکديگر دور ميشود آنها براي اينکه
حرف خود را به ديگري ثابت کنند مجبورند عصباني شوند و سر هم داد بزنند.
هرچه دلها از هم دورتر باشد و روابط بين انسانها سردتر باشد ميزان داد
و فرياد آنها روي سر هم بيشتر و بلندتر است. وقتي دلها نزديک هم باشد
فقط با يک پچپچ آهسته هم ميتوان هزاران جمله ناگفته را بيان کرد.
درست مانند آن زوج جوان که کنار درخت با هم نجوا ميکنند. اما وقتي
دلها با يکديگر يکي ميشود و هر دو نفر سمت نگاهشان يکي ميشود،
همين که به هم نگاه کنند يک دنيا جمله و عبارت محبتآميز رد و بدل ميشود
و هيچکس هم خبردار نميشود. درست مثل آن دو زوج پير که در سکوت
از کنار هم بودن لذت ميبرند. هر وقت ديديد دو نفر سر هم داد ميزنند
بدانيد که دلهايشان از هم دور شده است و بين خودشان فاصله
زيادي ميبينند که مجبور شدهاند به داد و فرياد متوسل شوند.”