به چـشـمـهـايـت بگــو . . .
نـگـاهـم نـکـنـنـد .
بـگـو وقـتـے خـيـره ات مـے شـوم
سرشـان بـه ?ـار خـودشـان بـاشـد . . . !
نـه کـه فـکـر کـنـے خـجـالـت مـے کـشـم هـا . . .
نـه !
حـواسـم نـيـسـت . . . عـاشـقـت مـي شـوم…!!!
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
گلایه | 0 | 9 | mita |
خال کنار لب تو،،، | 0 | 26 | mahdiyar66 |
کنار لب تو .. | 0 | 18 | mahdiyar66 |
درد و دل | 0 | 21 | hosein4507 |
عاشقانه | 0 | 13 | hosein4507 |
یکی بود.... | 0 | 17 | zahra20 |
خدایا.... | 0 | 28 | zahra20 |
بعضی آدما... | 0 | 32 | zahra20 |
ما ادما | 1 | 70 | er_meysam |
صید آفتاب | 0 | 59 | nnnnnn |
خزان ناگزیر | 0 | 60 | nnnnnn |
این نظر توسط شراره در تاریخ 1392/07/03 و 22:22 دقیقه ارسال شده است | |||
بـعـضـیـها
بـهـتـر اسـت در حـدِّ یـک آرزو بمـــانـنـد بــرآورده شـُدنـشـان بـه بـــهــای شــکـسـتـن دلــــت تـمـام میــشـود |
این نظر توسط ذبیح الله محمدی بردبری در تاریخ 1392/06/28 و 19:07 دقیقه ارسال شده است | |||
وقتی تو نیستی در و دیوار خانه را...
ملّافه های گلبِهی چارخانه را.... حتّی کتاب حافظ و گلدان روی میز روبان و گوشواره و موگیر و شانه را... وقتی قرار نیست بیایی برای کی این روژهای صورتی دخترانه را؟... اصلا خودم در آینه کوتاه می کنم موهای خیسِ ریخته بر روی شانه را با گریه پاک می کنم از روی صورتم این خطِ چشم مسخرۀ ناشیانه را من، جوجه فنچ کوچک تنها، بدون تو دیگر چطور گرم کنم آشیانه را؟ یک روز با تو من همۀ شهر را... ولی حالا که نیستی در و دیوار خانه را... |