ديگر کلمات دم دستي ترين ترفندمان شد . . .
کلماتي که مقدسند ، که معجزه ميکنند ! افتادند زير دست و پا
فرقي برايمان نکرد که چه کسي باشد ، از چه جنسي باشد
فقط اينکه باشد و دمي بگذرد برايمان کفايت کرد
بد شده ايم !
از وقتي لبخند زديم و بوسيديم و نوازش کرديم
و آنسوي ماجرا پيچيديم و پيچانديم
و به زرنگي خودمان آفرين گفتيم
حال خيلي هامان خوب نيست
اين روزها عادت کرديم مرگ خيلي چيزها را جشن بگيريم
دردناک است حال و روزمان
دردمان درمان دارد !
کمي صداقت
کمي شهامت
فقط همين . . .